وبینار مهندسی اجتماعی

ماجرای اسب تروآ

اسب تروآ داستانی از جنگ تروآ بود، که در انه‌اید، شعر حماسی لاتین ویرژیل بیان شده است. در این جنگ یونانیان بعد از ده سال محاصره تروا ، نتوانسته بودن آن را به تصاحب درآورن. پیشگوی اعظم پیشنهاد ساختن اسبی چوبین و توخالی میده که بسیاری از جنگجویان نام‌آور درون آن پنهان می‌شن. یونانیان این اسب چوبین را در کرانه تروا رها میکنن و وانمود میکنن که به محاصره پایان دادن….اهالی تروا به فکر میشینن که با این اسب رهاشده چه باید کرد؟

کاهن لائوکوئون طرح را حدس زده بود و برای تروجان‌ هشدار داد، در عبارت مشهور ویرژیل هست که «من از یونانی‌ها حتی اگر هدیه بیاورند هم می‌ترسم». اما ایزد پوزئیدون باعث اختناق و سکوت او شد. کاساندرا (دختر پریاموس شاه) پیشگوی تروآ هم اصرار کرد که اسب باعث سقوط شهر و خانواده شاهی خواهد شد، اما او نیز نادیده گرفته شد و در نهایت مردم تراوا اسب را وارد شهر کردن و جنگجویان یونانی از تاریکی شب سود جسته و از شکم اسب بیرون آمدن، دروازه شهر را گشودن و شهر را تصرف کردن….

امروزه «اسب تروآ» یا «اسب تروا» یا «اسب تروجان» به اصطلاحی برای توضیح هر ترفندی که باعث شود هدفی، دشمنی را به استحکامات یا محلی حفاظت‌شده دعوت کند، گفته می‌شود.

اغلب با برنامه‌های رایانه‌ای «بدافزار» و افرادی ارتباط دارد که با معرفی خود به‌عنوان سودمند یا بی‌خطر، کاربر را با میل و رغبت وادار به خواسته خود می‌کنند.